رمضان آمد و پر زد ز سرم فکر سفرزنده شد بار دگر خاطره ی مرغ سحرهمسرم میوه و آجیل خریده شب عیدگفتمش قیمت آجیل گران است نخرنه من از خانه برون رفتم و نه اهل و عیالنه کسی دیدنمان آمده غیر از سه نفراز همان سال که مهمان دلم شد کروناعمر با ارزش مان رفته در این شهر هدرخبر آمد که هوای ده ما صبح بهاربه درختان زده آسیب و خسارت به پدریا نرو روز طبیعت گل من گشت و گذاریا بکن روسری و چادر گلدار به سرمثل مور و ملخ این پارک پر از مامور استنکند جان گرانمایه ات افتد به خطریا سر سفره که رفتی کسی از راه رسدبه سرت ماست بریزد که شوی خوش منظرهر کجا رفتی اگر روزه نبودی فرداجوجه و گوجه ی قرمز ببر و سیخ و جگرشرح حالم شده افسانه ی افسردگی امبه نظر چشم بدی کرده مرا باز نظر#مهدی_سیدحسینی۱۲ / ۱ / ۱۴۰۲ شهید عشق...
ما را در سایت شهید عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6shahide-eshgh7 بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:29